مبانی دینی کار جمعی!

مقدمه :

قهرمان کسی است که بر خویشتن چیره باشد.

رسول خدا «صلی الله علیه و آله»  

 

     بی شک کارآیی نیروها ، وقتی به هم پیوسته گردد ، بیشتر خواهد بود . چه بسیار کارهای بزرگ که با نیروهای فردی انجام شدنی نیست . به ویژه ، در روزگاری که روابط جمعی رو به فزونی است و کارها تمرکز و توسعه فراوان پیدا می کند .

     سرمایه های اندک در برابر غولهای تجارت دنیا کاری از پیش نمی برد .

     نیروهای پراکنده در برابر قدرتهای عظیم محکوم است ، تحقیقات علمی وسیع بدون همفکری و همکاری به ثمر نمی رسد ، و طرحهای بزرگ در زمینهٌ خدمات و فعالیتهای اجتماعی با نیروی انسانی پراکنده و سرمایه های مالی محدود عملی نیست .

     شاید در گذشته ، سرپرستی از یک کودک یتیم ، یا غذا دادن به چند مستمند ، یا تعلیم چند کودک در یک آموزشگاه کوچک ، یا ارشاد و تربیت فردی ، کاری به حساب می آمد . اما امروزه این چنین اقدامات محدود و پراکنده ، در کنار موجهای عظیم مخالف نمی تواند گرهی بگشاید ، و اقدامی چشمگیر به حساب آید .

     در عصر ما ، موٌسسات وسیع آموزشی ، علمی ، تعاونی ، تولیدی ، امدادی و فکری و تربیتی لازم است تا حرکتی وسیع و سازنده و موج آفرین به وجود آورد و بتواند در جامعه منشاٌ اثری باشد .

      بنابراین ، انسانهای مال اندیش و تلاشگر باید ، علاوه بر کوششهای شخصی ، در راه اقدامات اجتماعی هم قدمهای مثبت بردارند و احساس مسئولیت کنند ، این کوششها باید به صورت گروهی انجام شود .

 

خصلتهای لازم برای کار دسته جمعی و تشکیلاتی :

وحدت هدف و خط مشی

     افرادی که می خواهند با هم کار مشترکی انجام دهند ، باید هدفشان از آن کار کاملاً روشن باشد ، خود بدانند که چه می خواهند و از تلاشهای خود چه منظوری دارند و با بینش کامل و با ایمان و علاقه ، هدف را تعقیب کنند ، و گرنه ، اگر هدف مشخص و یکسان نباشد ، در جریان عمل هر کس به راهی می رود تا نظر شخصی خود را تاٌمین نماید و پراکندگی و از هم گسیختگی به وجود می آید .

     هدفداری نه تنها در کارهای جمعی ضروری است ، بلکه در فعالیتهای شخصی هم لازم است . اگر شخص برای تحصیل خود رشته ای انتخاب می کند ، اگر کتابی را برای مطالعه در دست می گیرد ، اگر تصمیم به مسافرتی می گیرد ، اگر کار و شغلی برمی گزیند و اگر با افرادی رفت و آمد می کند ، باید برایش روشن باشد که چرا و به چه منظوری چنین می کند ، چه فایده ای برای او دارد ، و آیندهٌ کار چه خواهد شد . بی هدفی ، سرگردانی ، اتلاف وقت ، بیهوده گرایی و هرج و مرج در زندگی است . این در کار فردی اما کار گروهی ، هدفدراری به مراتب لازمتر است ، چون در این مورد وقت و نیرو و سرمایهٌ عده ای در جریان است و بی هدفی خسارت بیشتری یار خواهد آورد . پس ، هدفی اساسی و روشن برای کار دسته جمعی لازم است و این هدف باید از طرف همهٌ همکاران پذیرفته شده باشد .

     و نیز باید خط مشی این گروه یکسان باشد ، بدین معنی که همه یک راه و روش برای رسیدن به هدف برگزیده باشند و این در اساسنامهٌ کار معین شده باشد .

     فرض کنید هدف یک موٌسسهٌ اجتماعی ارشاد فکری جامعه است و همهٌ گردانندگان آن بدین هدف موٌمن باشند ، اما باید معلوم باشد که آیا خدمت خود را از طریق آموزشگاه و مدرسه انجام می دهند ، یا از راه کتاب و نشریات ، یا مجامع تبلیغی وغیره … و در هر یک از این روشها ، روشن باشد که در چه سطحی ، از کجا و به چه ترتیب باید شروع کنند و همه یکسان تصمیم بگیرند .

 

شناختن حد خود و دیگران 

     معمولاً افراد حاضر نیستند به آسانی از پوسته خود به درآیند و دیگران را هم به حساب آورند ، چه بسا هر کس فکر می کند که او همه چیز را می فهمد و شایستگی هر کاری را دارد . وقتی از تقسیم مسئولیت سخن پیش می آید و مثلاً انتخاب اعضای هیئت مدیره یا رئیس ، یا مدیر عامل طرح می شود ، هر یک فکر می کنند این سمت شایسته اوست .

پیامبر اکرم ( ص ) فرمود :

« خدا رحمت کند کسی را که قدر و موقعیت خود را بشناسد و از حد خود پا فراتر ننهد . »

     این خود گذشت و شهامت می خواهد که آدمی پیش خود اعتراف کند کمبودهایی دارد و از عهده برخی مسئولیتها برنمی آید ، یا درباره دیگری اعتراف کند که بهتر از خود اوست و مثلاً قدرت مدیریت ، قاطعیت ، تدبیر ، پشتکار یا روشن بینی بیشتری دارد . اگر گروهی چنین بودند که هر کس توانست خود را بدان اندازه که هست بیابد و نقاط ضعف یا شایستگی های خود و دیگران را بشناسد و منصفانه داوری کند ، در آن صورت ، مهره ها آسان تر در جای خود قرار می گیرند و مسئولیتها بر اساس صلاحیت تقسیم می شود و کاربرد این همکاری افزون خواهد شد .

 

ارزش گذاری منصفانه به کار خود و دیگران

     ممکن است در کار یک گروه پیشرفتی حاصل شود و رفته رفته ارزش و موقعیتی به دست آورند . در این صورت باید عوامل مؤثر را به خوبی شناخت و از آنان حمایت و تقدیر کرد ، نه اینکه هر کس ادعا کند که این پیشرفت بر اثر ابتکارات او بوده و فعالیت و زحمات دیگران را فراموش کند ، یا برعکس ، اگر رکود یا شکستی پیش آمد ، هر کس مسئولیت شکست را به عهده دیگران اندازد و انتقاد از دیگران را شروع کند . این درست نیست ، باید با واقع بینی منصفانه ، بدون در نظر گرفتن جهات شخصی ، مسائل را بررسی و ریشه های هر پدیده را پیدا کرد . اگر به راستی ثابت شد که خود شخص مسئول شکست هاست یا خویش را اصلاح و گذشته را جبران کند ، یا کنار رود و جای خود را به شخص لایقی واگذارد و اگر دیگری مسئول بود از او بازخواست کنند و در تربیتش بکوشند و در این داوری چندان جانب انصاف را رعایت کنند که حتی اگر نزدیکترین خویشان یا دوستان شخص هم مسئول شناخته شدند از داوری صحیح درباره او خودداری نکنند .

« ای مردم با ایمان ! عدالت را به پای دارید و برای خدا گواهی دهید ، هر چند بر ضرر
خود یا پدر و مادر و خویشانتان باشد … » ( سوره نساء ـ قسمتی از آیه ۱۳۴ )

 

     در برابر ، از نقش سازنده و مؤثر افراد قدردانی کنند . به این ترتیب ارزشها بیشتر شکوفا می شود ، نیروهای مثبت بارور می گردد و پیشرفت بیشتری حاصل می شود .

     و گرنه ، با قدرناشناسی از افراد اصیل و فعال و جلو انداختن ریاکاران و زدوبندچیها ، و به خود بستن کار دیگران ، رفته رفته افراد اصیل دلسرد می شوند و از فعالیت خود می کاهند و ناشایسته ها هم که از خود چیزی ندارند . رفته رفته همه گروه از حرکت باز می ایستد و جمع از هم می پاشد .

 

پرهیز از خودخواهی و خودرایی

     خودخواهی آفت مهم کارهای دسته جمعی است . اگر هر کس تنها خود را دید و نظر خویش را اصیل شناخت ، به دیگران اعتنایی نمی کند ، در جلسات تنها برای خود حق سخن گفتن قائل است ، توقع دارد همه حرف او را بشنوند و رأی او را بپذیرند ، یا اگر از پیش خود تصمیمی گرفت و به نام گروه اقداماتی انجام داد دیگران هم تصویب کنند و بر او اعتراضی نداشته باشند . این چنین شخصی تنها خواهد ماند ، یا اگر نفوذ زیادی داشته باشد دیگران را تسلیم بی اراده خود خواهد کرد . آن گاه دیگر کار جمعی نیست ، بلکه کار یک فرد است و دیگران آلت فعل و کارگزاران او هستند ، نه همفکر و همکار او .

     اما هر کس به همان اندازه که برای خود حق قائل است ، برای دیگران هم حق قائل می باشد ، به رای دیگران احترام گذارد ، حق سخن گفتن و اظهارنظر به دیگران بدهد ، همه فکرها و نیروها به کار می افتد و به کار علاقه مند و دلگرم می شوند و کار به راستی دسته جمعی خواهد بود .

 

احترام به رأی اکثریت

     در مسائلی که بناست افراد رأی خود را ابراز کنند هر کس دقت کامل کند تا نظر صحیح را برگزیند و از آن دفاع کند و بدان اندازه که ممکن است آن را توضیح دهد و سپس اقدام به رأی گیری شود ، اگر نتیجه آراء بر خلاف او بود و در اقلیت قرار گرفت ، نظر اکثر را بپذیرد و تسلیم شود و حتی همکاری صمیمانه کند نه اینکه خویش را در نقطه مقابل قرار دهد و کارشکنی و منفی بافی کند . درست است که اقدام بر خلاف میل و نظر خود ، امری مشکل است ، اما مصلحت کار جمعی مقدم بر مصلحت شخصی است و باید آن را تحمل کرد تا کار پیش رود .

     روشن است که پیروی از اکثریت در مواردی است که جای رای گیری باشد و رای اکثریت با اصولی که همه اعضاء در ابتدا برای کار خود پذیرفته اند منافات نداشته باشد وگر نه رأی اکثریت اگر بر خلاف اصول اساسی باشد ، ارزشی ندارد .

     مثلاً جمعی شرکت تولیدی تأسیس می کنند و در متن اساسنامه شرکت قید می کنند که باید اقدامات این مؤسسه بر خلاف موازین شرعی نباشد ، در این صورت اگر بخواهند دست به کاری زنند که بدون تردید خلاف شرع است ، این تصمیم ولو به اتفاق آراء تصویب شود ، ارزش پیروی ندارد . اما ، اگر این رأی موافق همه اصول پذیرفته شده باشد ولی با سلیقه یک یا چند نفر جور نیامد ، در این صورت باید دید نظر بیشتر اعضاء چیست و همان نظر را گرفت و اجراء کرد ، چون این مطلب را همه از ابتدا پذیرفته اند که تصمیمات اکثریت قابل اجراست بدین ترتیب هیچ یک نباید پس از تصویب و تصمیم کناره گیری کنند و از همکاری سرباز زنند .

     و نیز در انتخاب افرادی برای سمتهای مختلف ابتدا باید کمال دقت را نمود و هیچگونه ملاحظه کاری ، رفیق بازی و خویشاوندی را در انتخاب افراد دخالت نداد و تنها به مصلحت کار و لیاقت و شایستگی افراد اندیشید …. اما پس از اینکه دقتهای لازم به عمل آمد و با بی طرفی انتخابات انجام شد و کسانی برای سمتهایی برگزیده شدند از آن پس باید آنان را با نهایت صمیمیت تائید کرد و همکاری نمود ، تا در کار خود موفق گردند ، هر چند نتیجه این انتخاب بر خلاف نظر شخصی باشد .

     از دقت در مجموع شرایط بالا ، ملاحظه می کنیم که پایه اساسی برای پیشرفت یک کار جمعی ـ علاوه از ایمان به هدف و احساس مسئولیت ، تسلط بر خویشتن و مبارزه با خودخواهی است ، انسان خویشتن دار و با اراده که به دیگران هم می نگرد می تواند در یک کار گروهی شرکت کند و این خودسازی اصل بزرگی است در تربیت انسانها برای مفید بودن به حال خود و جامعه .

وقتی مسلمانان از جهادی سهمگین برگشته بودند ، پیامبر اکرم به آنان فرمود : خود را برای جهادی بزرگتر آماده کنید .

با شگفتی پرسیدند : « آن جهاد دیگر کدام است ؟ »

فرمود : « جهاد با خود »

***

 

     این است چهره انسان اسلام ، در حدودی که می توانستیم معرفی کنیم .

ـ انسانی درست اندیش و واقع بین ، ولی هدف گرا .

ـ انسانی که طبیعت را می شناسد و می پذیرد ، ولی به آفریدگار دانا و توانا و پرمهر طبیعت نیز ایمان دارد ، عشق می ورزد و از او هدایت می خواهد و همواره در پی آن است به راهی رود که « او » می پسندد .

ـ انسانی که خود را موجودی وابسته به حق و پیوست به ابدیت می یابد ، زندگی باز پسین را که تجلی گاه بازده های جاوید کار و تلاش خود اوست فرا راه خود می بیند ، به همین جهت در هر کار روی همه بازده های فردی و اجتماعی این جهانی و آن جهانی اش محاسبه می کند .

ـ انسانی که هم به اندیشه و تجربه خود و انسانهای اندیشمند و آزموده دیگر ارج می گذارد ، هم با « وحی » این سرچشمه عالی آگاهی ، آشناست و در شناخت راه زندگی از همه این منابع آگاهی استفاده و بر آنها تکیه می کند ، بی آنکه میان آنها ناسازگاری بیابد .

ـ انسانی که به نقش خلاق « خود » در طبیعت و در جامعه آگاه است و دریافته است که « رسالت سازندگی » رسالتی است بس بزرگ و « امانتی » است بس پر ارج که به او سپرده شده و اگر بخواهد انسان بماند باید همواره مراقب این رسالت و این امانت باشد .

ـ انسانی که در عین شناخت صحیح قانونمندیهای جامعه و نقش مؤثر بنیادهای اجتماعی در ساختن افراد و شکل دادن به آنها ، به این اصل هم توجه دارد که انسان موجودی است دگر ، موجودی برخوردار از « خودجوشی بی مانند » موجودی که به هر حال می تواند در شکل دادن به خودش مؤثر باشد ، موجودی « خودساز »

ـ موجودی که خودسازیش هم او را به بهترین و ارزنده ترین مراحل کمال شخصی می رساند ، هم او را برای « محیط سازی » آماده تر می کند ، یعنی ، « خودسازی » و « محیط سازی » اش مکمل یکدیگرند .

ـ موجودی خودساز که با معیارهای اصیل خودسازی اسلام ، « خودی » فعال ، با اراده ، آگاه ، پرشور و پر جنب و جوش ، با تنی سالم و روانی نیرومند و اخلاقی پسندیده می سازد که بر خودخواهیها و خودپسندیها چیره شده و هوسهای سرکش را مهار کرده ، شیفته خدمت به خلق در راه رضای حق است ، خدمتی همراه با فداکاری خود او و همکاری دیگران ، همکاری با همه کسانی که هدف و خط مشی مشترک به هم پیوندشان داده و از آنها امت و جماعتی فعال و پراثر به وجود آورده است .

     انسان اسلام با استفاده از این معیارها و راههای روشن ، خود را برای تلاش و کوشش جمعی آماده می سازد تا « محیط اجتماعی » خویش را بسازد ، محیطی سالم و نورانی از فروغ اسلام ، محیطی برخوردار از عدالت و فضیلت در قلمرو خانه و خانواده ، در قلمرو جامع ، همراه با ارج گذاری صحیح به عوامل معنوی و روحی ، فرهنگی ، اقتصادی و اداری .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *